پنجشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۶

پاک دل

از عارفی پرسیدند که از کجا به این مقام رسیدی ؟ گفت
" عمری بر در دروازه دل نشستم و غیر دوست را راه ندادم "
به نقل از عبدالقائم شوشتری

برچسب‌ها:

چهارشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۶

کالیکلماتور

وقتی پشه خمیازه کشید
خونم را در دهانش دیدم

داستان های کوچکانه

توی چشم های من نگاه می کند
چشمانش بیشتر از همیشه برق می زند
با هیجان و شور و نشاط انرژی بخشی صحبت می کند
یک لحظه سکوت می کند
بعد با اطمینان می گوید
اون عاشق منه
فقط نمی خواد این موضوع را قبول کنه

سه‌شنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۶

قيصر امين پور

آواز عاشقانه ي ما در گلو شكست
حق با سكوت بود ، صدا در گلو شكست
ديگر دلم هواي سرودن نمي كند
تنها بهانه ي دل ما در گلو شكست
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گريه هاي عقده گشا در گلو شكست
اي داد ، كس به داغ دل باغ دل نداد
اي واي ، هاي هاي عزا در گلو شكست
آن روزهاي خوب كه ديديم ، خواب بود
خوابم پريد و خاطره ها در گلو شكست
بادا مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آيا»زياد رفت و «چرا» در گلو شكست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرين و آفرين و دعا در گلو شكست
تا آمدم كه با تو خدا حافظي كنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شكست

فعلا حالش را ندارم پز کتاب هایی را که خوندم بدم

برچسب‌ها:

مینی مال های آهسته

فرا غ
آنقدر ژرف و پر معنا بود که
وصال
به عمر ما وصال نمی داد

خاطرات جالب هستند
مخصوصا اگر اونها را در فواصل زمانی مختلف بخونیم
به اونهایی که در حال فارغ التحصیل شدن هستند
یا علاقه به خوندن خاطره های جالب دارند پیشنهاد می کنم
حتما این خاطره فارغ التحصیلی را بخوانند

دوشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۶

داستانهای کوچکانه

مرد رئیس در حالی که فکر می کرد دخترک خوشحال می شود گفت : راحت باش
دختر منشی با خودش فکر می کرد: اگر من رئیس تو بودم
الان من به تو با غرور و احساس فداکار می گفتم راحت باش
و هیچکدام شان راحت نبودند

پنجشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۶

گمگشته طریق محبت

از گم شدن
همه می ترسیم اما
زیبا ترین روز زندگیم
روزی بود
که با تو در میانه جنگل گم شدیم
تابستان 77
عبدالملکیان

برچسب‌ها:

می دانم که تو گرفتار سنگینی سکوتی هستی که گویا قبل از هر فریادی لازم است

ـ تمامي خرس‌هاي قطبي چپ‌دست هستند

دوشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۶

تک درخت وصیت کرد
از چوبش تخت خواب دو نفره نسازند
پرویز شاپور

یکشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۶

اولین سلام

ازکجا شروع می شود سلام
اتفاقی که نیست
از میان تمام کائنات
چه می شود که ما به هم رسیده ایم

برچسب‌ها:

جمعه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۶

ناز و نا ناز

دیگه وقتشه یه دعوا راه بندازم
خیلی وقته که منت کشی نکردم
آخ که دلم چقدر لک زده برای ناز کشیدن

برچسب‌ها: