دوشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۲

دستهامان كوتاه بود وخرماها برنخيل ما دستهامان را بريديم و به سوي خرماها پرتاب كرديم خرما فراوان بر زمين ريخت ولي ما ديگر دست نداشتيم ( كيومرث منشي زاده )

برچسب‌ها:

1 Comments:

At ۰۴ تیر, ۱۳۸۹ ۰۱:۵۳, Anonymous ناشناس said...

شعر هایی که چه تلخ
و چه دور از کلک
دیگر این زخمی نیست
خستگی مرهم نیست

 

ارسال یک نظر

<< Home