شنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۱

سفر نامه قسمت 6 در حياط مدرسه روس ها قدم ميزدم .همان طور كه گفتم ساختمان اصلي وسط حياط بود تقريبا به حياط پشتي رسيده بودم كه ساختماني توجهم را جلب كرد يكي از توش خارج ميشد منم خيلي معمولي رفتم جلو كه ببينم اون تو چه خبره همين كه وارد شدم يه جورايي خشكم زده بود (يه چيزي تو مايه هاي شوكه شدن) چند لحظه توي همين حالت بودم تا فهميدم اوضاع از چه قراره بله براي اولين بار در عمرمون تولت هاي open ديديم وضعيت به اين صورت بود كه يك سالن را در نظر بگيريد كه به رديف كنار هم توالت فرنگي كار گذاشته باشن كاملا بي در وپيكر (مثل همون سالن هايي كه توش امتحان ميديم وبه رديف يك سالن پر از صندلي كنارهم چيدن فقط به منظوراستفاده بهينه از فضاي عمومي توالت فرنگي ها را با فاصله نزديك تري در كنار هم قرار داده اند چون امتحان نيست كه تقلب كردن ممنوع باشد. البته همه سرشون به كارخودشون گرم بود بجز بچه شرا كه خب حتما ميدونيد كه چه كارايي مي كردند) اومديم بيرون رفتيم از يكي از همكلاسيامون پرسيديم ماجراي اينجا چيه توضيح مفصلي داد و گفت اينجا را اينجوري نبين كه الان اينقدر خلوت يكي دوسال پيش چنان شلوغ بود كه بايد نوبت مي گرفتي...!!!